در رابطه با فستینگ اشتباه می کردیم!
سرشیر: نتایج یک فراتحلیل از مجموعه مطالعات انجام شده روی «فستینگ» پرده از زیر و بم این تکنیک که اینروزها اغلب برای کاهش وزن اتخاذ می شود، برمی دارد.
به گزارش سرشیر به نقل از ایسنا، آیا تابحال نگران بوده اید که نخوردن صبحانه امکان دارد شما را در محل کار گیج و منگ کند؟ یا این که «فستینگ» یا روزه داری متناوب شما را تحریک پذیر، حواس پرت و کم بازده کند؟ تبلیغات میان وعده ها به ما هشدار می دهند که وقتی گرسنه هستید، خودتان نیستید و این باور رایج را تقویت می کنند که غذا خوردن برای سرحال نگه داشتن مغز، لازم است.
این پیام عمیقاً در فرهنگ ما تنیده شده است، چون که به ما گفته می شود که سوخت رسانی مداوم به بدن، راز هوشیار و کارآمد ماندن ماست.
در عین حال، غذا خوردن با محدودیت زمانی و فستینگ متناوب در طول دهه گذشته به شیوه های رسیدن به سلامتی خیلی محبوبی تبدیل گشته اند. میلیونها نفر این کار را برای مزایای بلندمدت، از مدیریت وزن گرفته تا بهبود سلامت متابولیک انجام می دهند.
این تکنیک البته یک سؤال مهم را مطرح می کند؛ این که آیا می توانیم بدون فدا کردن قدرت ذهنی خود، از مزایای سلامتی «فستینگ» بهره مند شویم؟ دیوید موریو(David Moreau)، دانشیار روانشناسی در دانشگاه اوکلند(Auckland) برای فهمیدن این موضوع، جامع ترین بررسی تا به امروز را در مورد چگونگی تأثیر فستینگ بر عملکرد شناختی انجام داده است.
اصلاً چرا فست کنیم؟
«فستینگ» فقط یک ترفند رژیم غذایی مُد روز نیست. این تکنیک از یک سیستم بیولوژیکی که طی هزاره ها برای مساعدت با انسان ها در مواجهه با کمبود مواد غذایی توسعه یافته است، بهره می برد.
وقتی به صورت منظم غذا می خوریم، مغز بیشتر با گلوکزی که در بدن به عنوان گلیکوژن ذخیره می شود، کار می کند، اما بعد از حدود ۱۲ ساعت بدون غذا ماندن، این ذخایر گلیکوژن کاهش می یابند. در آن مرحله، بدن یک تغییر متابولیک هوشمندانه انجام می دهد و آغاز به تجزیه چربی به انواع کتون، به عنوان مثال استواستات(acetoacetate) و «بتا-هیدروکسی بوتیرات»(beta-hydroxybutyrate) می کند که منبع سوخت جایگزین را فراهم می کنند.
این انعطاف پذیری متابولیکی که زمانی برای بقای اجداد ما خیلی مهم بود، حال با مجموعه ای از فواید سلامتی مرتبط دانسته می شود.
بعضی از امیدوارکننده ترین اثرات «فستینگ» از نحوه تغییر شکل فرآیندهای درون بدن ناشی می شود. به عنوان مثال «فستینگ»، اتوفاژی(autophagy) را فعال می کند که نوعی پاکسازی سلولی است که اجزای صدمه دیده را پاک کرده و آنها را بازیافت می کند و فرآیندی است که تصور می شود از پیری سالم تر پشتیبانی می کند.
«فستینگ» همینطور حساسیت به انسولین را بهبود می بخشد و به بدن اجازه می دهد قند خون را به صورت مؤثرتری مدیریت کند و خطر مبتلاشدن به بیماری هایی مانند «دیابت نوع ۲» را می کاهد.
فراتر از آن، بنظر می رسد تغییرات متابولیکی ناشی از «فستینگ»، محافظت گسترده تری را ارایه می دهند و به کاهش احتمال مبتلاشدن به بیماریهای مزمن که اکثرا با پرخوری مرتبط هستند، کمک می کنند.
آنچه داده ها نشان دادند
این مزایای فیزیولوژیکی، «فستینگ»را جذاب کرده است، اما خیلی از ترس این که عملکرد ذهنی آنها بدون تامین مداوم غذا کم شود، در پذیرش آن تردید دارند.
برای پرداختن به این موضوع، پژوهشگران یک فراتحلیل روی خیلی از مطالعات انجام شده در این عرصه انجام دادند و تمام تحقیقات تجربی موجود را که عملکرد شناختی افراد را در حالت «فستینگ» در مقابل حالت تغذیه شده مقایسه می کرد، بررسی کردند.
«موریو» می گوید: جستجوی ما ۶۳ مقاله علمی را شناسایی کرد که نشان دهنده ۷۱ مطالعه مستقل با یک نمونه تلفیقی از ۳۴۸۴ شرکت کننده که بر روی ۲۲۲ معیار مختلف شناختی آزمایش شده بودند، بود. این مطالعه حدودا هفت دهه (از ۱۹۵۸ تا ۲۰۲۵) طول کشید.
وی ادامه داد: نتیجه گیری ما بعد از جمع آوری داده ها این بود که هیچ تفاوت معناداری در عملکرد شناختی بین بزرگسالان سالم که فست می کنند و آنهائیکه فست نمی کنند، وجود نداشت و افراد در آزمون های شناختی که توجه، حافظه و عملکرد اجرائی را اندازه گیری می کردند، چه اخیراً غذا خورده باشند و چه نخورده باشند، به خوبی عمل کردند.
تفاوتی که «فستینگ» رقم می زند
تحلیل و بررسی محققان، سه عامل مهم را آشکار کرد که می توانند نحوه تأثیر «فستینگ» بر ذهن ما را تغییر دهند.
نخستین خصوصیت کلیدی، سن است. بزرگسالان هنگام «فستینگ» هیچ کاهش قابل اندازه گیری در عملکرد ذهنی نشان ندادند، اما خردسالان و نوجوانان وقتی وعده های غذایی را حذف می کردند، در آزمون ها عملکرد بدتری داشتند. بنظر می رسد مغزِ درحال رشد آنها نسبت به نوسانات تامین انرژی حساس تر است که این سفارش قدیمی را تقویت می کند که خردسالان باید با صبحانه مناسب به مدرسه بروند تا یادگیری بهتری داشته باشند.
بنظر می رسد «زمان بندی» هم تفاوت به وجود می آورد. پژوهشگران می گویند ما دریافتیم که «فستینگ» طولانی تر با شکاف عملکردی کمتر بین حالت های «فستینگ» و «تغذیه » مرتبط می باشد. این امکان دارد به علت تغییر متابولیک به کتون ها باشد که می توانند با تمام شدن گلوکز، منبع ثابتی از انرژی را به مغز بازگردانند.
عملکرد در افرادی که فست می کنند، زمانی که آزمایش ها در اواخر روز انجام می شد، بدتر بود که نشان میدهد «فستینگ» امکان دارد افت طبیعی در ریتم های شبانه روزی ما را تقویت کند.
نوع آزمون هم مهم بود. وقتی وظایف شناختی شامل نمادها یا اشکال خنثی بودند، شرکت کنندگان فست کرده به همان خوبی یا گاهی حتی کمی بهتر عمل می کردند، اما وقتی وظایف شامل نشانه های در رابطه با غذا بودند، شرکت کنندگان فست کرده گرفتار لغزش می شدند. گرسنگی موجب مه مغزی عمومی نمی گردد، اما وقتی وسوسه غذا خوردن در ذهن ماست، حواسمان را آسان تر پرت می کند.
«فستینگ»؛ آری یا نه؟
برای بیشتر بزرگسالان سالم، یافته ها اطمینان خاطر می دهند که میتوان فستینگ متناوب یا سایر پروتکلهای فستینگ را بدون نگرانی از میان رفتن هوشیاری ذهنی خود بررسی کرد.
با این اوصاف، «فستینگ» یک روش یکسان برای همه نیست. احتیاط در مورد خردسالان و نوجوانان ضروریست، چونکه مغز آنها هنوز درحال رشد است و بنظر می رسد برای عملکرد بهتر به وعده های غذایی منظم نیاز دارند.
به همین ترتیب، اگر شغل شما نیاز به هوشیاری کامل در اواخر روز دارد یا اگر مرتباً در معرض نشانه های وسوسه انگیز غذایی هستید، امکان دارد ادامه دادن به «فستینگ» برایتان دشوارتر به نظر برسد.
البته برای گروههای خاص، مانند افرادی که شرایط پزشکی یا نیازهای غذایی خاصی دارند، «فستینگ» بدون راهنمایی حرفه ای سفارش نمی شود.
بالاخره، «فستینگ» بهتر است به عنوان یک ابزار شخصی درنظر گرفته شود تا یک نسخه جهانی، چون که مزایا و چالش های آن از فردی به فرد دیگر متفاوت خواهد بود.
منبع: kaymak.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب